شعر دیگری از روستای کریز
شاعر : تا جایی که میدونم م.یارمحمدی
کپی رایت : باغدشت خیال
با اجازه شاعر :
ازعنایات خداوند عزیز روستایی هست با نام کریز
اندرآن نهر و بساتین زیاد دیدنی هایش کند دلها راشاد
مردمانی با صفا و اهل علم اندرآنند با صفاتی مثل حلم
باغ های پرزمیوه چون بهشت مرد وزن با بچه ها نیکوسرشت
کوچه های کاهگلی اش پیچ پیچ ازتماشای تنگلابش* سرمپیچ
تنگلاب باشد مکانی درکریز چند کوه مرتفع با آبریز
سد شاهی اش ببین با رودهاش آتش قلاو* ببین با دودهاش
کوچه باغش درصفا یکتاستی کوه دزدان در کریز بیتاستی
آبگرمی با چه زیبایی درآن گوییا گنجی است در عمقش نهان
چشمه هایش بی شمار و پر زآب میوه های خوشمزه با طعم ناب
کوه قلیان بلورش بی نظیر جاودان و استوار و چشمگیر
طبلکی کوهی دگر در این مکان هست عاجز ازبیانش این زبان
کوه باغدشتش ببین با ارتفاع اسم آن روی زبان دراجتماع
چه هوایی دارد این خاک و دمن می برد دل را زعشاق وطن
این مکان تاریخی و بکر است شکر خالقش هم لایق ذکر است شکر
زادگاهم از حوادث دور باد مردمانش صالح و منصور باد
آصف* اندر وصف آن بیخود مکوش چون که وصفش برتر است از عقل و هوش
تنگلاب : نام منطقه ای ییلاقی درروستای کریز
قلاو : نام وسیله ای استوانه ای برای درست کردن چای
آصف : تخلص شاعری بنده حقیر